به یاد تو و عاشقانه هایم
سال ها بعد...نیمه های شب...
با نفس های کِش دارَش چشم باز خواهم کرد...
و خسته از لمس شدن های مداوم توسط مردی
که نامش شوهر است،برمیخیزم...
پاورچین پاورچین سوی رفیق لحظه های نابم میروم...
لیوان قهوه یِ لب پَر شده ام را میگویم...
و به یاد تو و عاشقانه هایم بغض خواهم کرد و اشک نیز...
و دوباره کز میکنم در آغوش مردی که نامش شوهر است...
نظرات شما عزیزان: