رفتنش محکم نبود

...منو تنهاییم...

میخوام از دردهام بنویسم...

رفتنش محکم نبود

_دیدمش!باورت میشه بعد هفت سال دیدمش
 _کجا؟!
 _همون کافه ای که همیشه با هم میرفتیم و من تنها میرم _مطمئنی باز خیال نبود
 _آره به خدا خودش بود اینبار حتی اومد باهام حرف زد!فک کن اونم منو شناخت...یادته میگفتم عادت داشت دست تو موهاش بکشه؟از لبخندش برات گفته بودم؟! هنوز همونجوری بود!چقد موهای جوگندمی جذاب ترش کرده بود...بهم گفت هنوز خوشگلی گفتم دیگه واسم مهم نیست گفت واسه من هنوز هست! گفت هنوز تو نگاهت غروره گفتم اون که خیلی وقته شکسته گفت شکسته بدتره ... دستاشو گذاشت رو دستم میلرزید طاقت نیاورد گفت دلش واسم تنگ شده بوده ولی من هیچی نگفتم آخه اگه حرفای قشنگش شروع میشد باز دلم هوایی میشد و اون باز میرفت... که رفت...
_کجا ؟!
_نمیدونم وقتی سکوت و سردیمو دید فهمید باید بره بعدم رفت فقط مثل اونبار رفتنش محکم نبود انگار نمیخواست... .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 7 اسفند 1394برچسب:, ] [ 11:27 ] [ ՏԹʝȝԺȝɧ ] [ ]