ديـشـب بـرگشـت :)
ديـشـب بـرگشـت :)
رو بــہ روم ايـسـتاد
خـنديد
خـنديدم
سيـگارشــو بـرداش
اخـم كردم
نگام كـرد
لـبـخند زدم
نبايـد ميفهـميد :)
شـنيدم ميـكشے
سرد شـد بدنـم
باز لبـخند :)
درسـتـہ؟
خنديـدم
عصبے شـد
سيـگارو گذاشتـم لاے انـگشـتام
باز خنديدم :)
فنـدكـ
اولـين پُكـ
اخم كرد
دختر كـہ سـيگار نـميكشہ!
خنديـدم :) بـلند :)
عصبے تر شد
نكـش!
سيـگارو گرفت
مچ دستم :)
اخماش بيشتـر شد
ايـن چيـہ؟
آروم گفـتم
_جاے رفـتنـت
الآن كـہ ايـنجام!
خنـده :)
نـخند عصبے ميـشم
نـگاش كردم
نفس
خُب دوسِت نداشتم كـہ رفتم!
باز نگاه
حرف بزن! سكوت نكن!
_خوشحال بودے پيـشش؟
دوسـم نداشت...رفت
_دروغاشو دوس داشتے؟
آره خيـلے...
_چـرا برگشتـے؟
راضيش ميكنے برگرده؟
_باشـہ :)
نظرات شما عزیزان: